شاعر بسيجي ، مداح با اخلاص و پدر سه شهید پير غلام اهل بيت (ع) مرحوم حاج نادعلي كربلايي
پدر شهیدان شهید محسن کربلایی و شهید مفقودالاثر مجید کربلایی وجانباز شهید حسین کربلایی
کجا رفتند آن مردان بی ادعا ، آنان که لحظه ای از یاد خدا غافل نشدند و در راه خدا از بهترین ثمره زندگیشان یعنی فرزندانشان گذشتند .
حاج نادعلی کربلایی شاعر و مداح با اخلاص اهل بیت (ع) که از سنین نوجوانی افتخار مداحی و نو کری امام حسین (ع)را پیدا می کند وبارها مورد الطاف اهل بیت (ع) قرا می گیرد تا جایی که عنایت خاص حضرت علی ابن موسی الرضا(ع) شامل او میشود وطبعی روران به او داده می شود تا برای آنها شعر بگوید ، بسوزد و بسوزاند .
ایمان و تقوی و زهد کربلایی زبانزد همه دوستان می شود ، در بین مردم محبوب می شود و مردم به او احترام خاصی می گذارند .
او که جوانان و نوجوانان را تشویق به مداحی می نمود وآنچه داشت بدون هیچ چشم داشتی در اختیارشاگردانش می گذاشت وشاگردانش را به تقوا سفارش می کرد به خلوص و پارسایی .
عنایت امام رضا علیه السلام به حاج نادعلي كربلايي
طبع شعرش در حرم خورشيد خراسان گشوده شد بر اثر حادثه رانندگي پاي چپ نادعلي كربلايي مصدوم و بعد از مدتي سياه شد؛ دكتر توصيه كرد كه پاي كربلايي بايد قطع شود در غير اين صورت عفونت به تمام بدن سرايت ميكند. كربلايي مجاب ميشود كه دكتر پايش را قطع كند، اما دلش هواي ضريح طلاي خورشيد هشتم را كرده بود؛ از دكتر خواست تا 2 روزي به او اجازه دهد به پابوس امام رضا(ع) برود تا پاي كسي كه سعي كرد عمري پا در راه ائمه گذاشته است، نلنگد. دكتر اجازه داد تا كربلايي راهي بارگاه امام هشتم شود. نادعلي با دلي آكنده از اميد به بارگاه امام هشتم وارد شد و دستان توسلش را به پنجرههاي ضريحش حلقه كرد. سر به ديوار حرم گذاشت، گريست و گريست تا خسته شد، لحظهاي پلكها را روي هم گذاشت تا قدري آرام بگيرد. در همين حال بود كه نوري از عالم غيب به صورتش تابيد و نور بيشتري در دلش. صحنهاي كه ديده بود به وجدش آورد، بيدرنگ برخاست و عصا را انداخت؛ زير لب زمزمه ميكرد و حيران از حالي كه داشت در ميان موج زائران امام، نخستين گام را برداشت و گام دوم و سوم و چهارم را كه زائرين ميفهمند كربلايي شفا يافته است. كربلايي كه ميدانست به در خانه اجابت آمده و با كريمان، كارها دشوار نيست، با خود نيت ديگري ميكند كه اگر در طبعش گشايشي ايجاد شود، تمام سعي و تلاش خود را به كاربندد تا شعر در منقبت و مدح ائمه (ع) بسرايد و هنوز از دلش نگذشته بود كه همان جا طبعش گويا ميشود و ميسرايد:
مقام معظم رهبری در زمان ریاست جمهوری به خانه حاج نادعلی کربلایی می رود
آن شب، وقتي رئيس جمهور، شخصاً به منزل حاج نادعلي كربلايي رفت، او خانه نبود، اما عطر نفسهاي سيدعلي را هميشه در خانه احساس ميكرد.
عقیق: به خانواده مداح معروف غرب تهران و پدر شهيدان محسن و مجيد كربلايي خبر داده بودند كه رأس ساعت 9 شب، جمعي از مسئولان به خانهشان ميآيند. مادر و دختر، خانه را آب و جارو كردند؛ شيريني و ميوه خريدند و سر شب، سماور روشن كردند و چشم به ساعت اتاق پذيرايي دوختند. ساعت 9 شد، اما مهمانان نيامدند.
حاج نادعلي كمكم بيقراري ميكرد و دلش شور هيأت را ميزد. مهمانان نيامده بودند و عقربه ساعت، 9:30 دقيقه را نشان ميداد. ديگر نتوانست بيشتر بماند و به هيأت رفت. دختر هم شعله سماور را پايين آورد و مادر از سر بيحوصلگي گفت: «مرد! يك شب حوصله ميكردي و هيأت نميرفتي». اما حاج نادعلي با نااميدي از آمدن مهمانانش عباي قهوهاي را كشيد روي دوشش، عرقچين مشكي را روي موها جفت و جور كرد و رفت.
خانواده ديگر نااميد شده بودند كه حوالي ساعت 22:10 دقيقه زنگ در به صدا درآمد. دختر چادر سفيد به سر كرد و با شتاب به سمت در رفت. زنگ براي بار ديگر به صدا درآمد و دختر با صداي بلند گفت: «آمدم». تا در را گشود، سلام كرد و بيدرنگ حرفش را زد: «پدرم تا نه و نيم منتظر ماند؛ نيامديد، رفت». يكي از آقايان جواب داد: «بيشتر از چند دقيقه مزاحم نميشويم» و دختر گفت: «صبر كنيد از مادرم اجازه بگيرم و به سرعت به داخل خانه رفت و وقتي برگشت، گفت: «بفرماييد» و راه را براي مهمانان باز كرد، اما نتوانست بفهمد سيدي كه ميان 12ـ 10 نفر ديگر وارد خانه شد، چه كسي است. يك به يك از آن حلقه وارد حياط خانه شدند، به چهار و پنج نكشيد كه روحانياي با عصايي در دست وارد خانه شد؛ دختر با ديدن «آقا» حيرتزده شد و با چشماني مبهوت گفت: «سلام» و آقا با صداي رسا و مهربان جواب داد: «سلام دخترم! حالتون چطوره؟» دختر نتوانست جوابي دهد، خوشحالي از چهرهاش پيدا بود. آقا وارد اتاق شدند و دختر هم كنار مادرش نشست. آقا كه آن زمان رئيس جمهور بودند، سر صحبت را باز كردند. در مورد پدر خانواده، حاج نادعلي كربلايي با مادر صحبت كردند و مادر از تأليفات همسرش گفت و چند جلد از كتاب اشعار نادعلي كربلايي را به آقا هديه داد و ايشان به كتابها نگاهي انداختند. سپس يكي از همراهان يك جلد قرآن آورد و آقا به رسم هميشه پشت جلد آن را امضا كردند و به همسر نادعلي كربلايي و مادر دو شهيد هديه دادند.
کتابهای استاد کربلایی :
ارمغان کربلا ۳ جلد – شکوفه های غم ۲ جلد – شهید گمنام- صحیفه ایثار – فاطمه الزهرا – کاروان عشق – راهیان نور - نوحه سرایان و مقتل سالار شهیدان .
حاج نادعلي كربلايي به خوشقولي شهرت داشت و هرگاه به كسي قول ميداد، به طور حتم به وعدهاش عمل ميكرد؛ شركت در هيأتها و نوحهخواني براي اهلبيت (ع) برنامه ثابت زندگي حاج نادعلي بود و روزها هم به امور عادي زندگي ميپرداخت.
وي به مردم حرمت بسيار ميگذاشت و به اندازه توان مالياش به مستمندان كمك ميكرد. علاقه و احترام نادعلي كربلايي به ائمه دين، از وي فردي پرهيزكار ساخت و اين تقوا خيلي از پامنبريها را مريد وي ساخت.
حاج نادعلي كربلايي بر اثر سكته مغزي به مدت سه سال در بستر بيماري افتاد و در 6 اسفند 1382 دار فاني را وداع گفت.
كربلايي معتقد بود: مداح اهل بيت (ع) بايد خود بهترين و نخستين عمل كننده به آن چيزي باشد كه ميگويد و هميشه با وضو به مجالس وارد شود.
وي بسيار معتقد بود در عزاي ائمه (ع) بايد گريست و در شادي آنها شاد بود؛ حاج نادعلي كربلايي براي هر مناسبتي، شعر مناسب پيدا ميكرد و بسيار كتاب ميخواند و تأكيد داشت كه براي مستمعانش مطالب تازه بخواند .
پاي منبرهاي نادعلي كربلايي شاگردان زيادي تربيت شدهاند كه امروز نام و ياد استاد زينت منبرهايشان است.